۲۶ فروردین ۱۳۸۹

چنان قطب می ماندم



که هر دم این زمانه ی بی کس

ذوب می شوم و به دریا رها


کاش تنها سنگینی ام بود و به دریا فرو رفتنم..


دریغ و درد

که در میانه ی این دریا


چه ، این همه گرما 


که تمامی ام تبخیر


و به آسمان غرق می شوم


چه بس سبک که به آسمان غرق می شوم.


زمان، زمان یخزدگی است...


چه بس اسیر دسیسه ها شده ام


که یخزده تبخیر می شوم






هیچ نظری موجود نیست: